
بسیاری از والدین زمانی متوجه اهمیت مهارت بیان احساسات در کودک می شوند که با رفتارهایی مثل قشقرق های ناگهانی، پرخاشگری، سکوت طولانی یا گوشه گیری او روبه رو می شوند. کودکی که کلمات کافی برای توصیف ناراحتی، ترس یا خشم خود ندارد، ناخواسته احساساتش را از طریق رفتارهایی بروز می دهد که برای خودش و اطرافیان آزار دهنده است. پژوهش های به روز در حوزه رشد عاطفی کودکان نشان می دهد که آموزش شناسایی و بیان احساسات، از سال های نخست زندگی، نقشی کلیدی در پیشگیری از بسیاری مشکلات رفتاری و حتی اختلالات اضطرابی و افسردگی در سال های بعد دارد. منابع علمی مانند Strong4Life و Kids Mental Health Foundation تاکید می کنند که کودکان مانند خواندن و نوشتن، بیان احساسات را نیز باید با تمرین مداوم یاد بگیرند (برای مطالعه بیشتر: Strong4Life و Kids Mental Health Foundation).

این مقاله تلاشی است برای ارائه یک راهنمای کامل، عملی و قابل اجرا برای خانواده ها و مربیانی که می خواهند به صورت آگاهانه به کودک کمک کنند احساساتش را بشناسد و آن ها را سالم و محترمانه بیان کند. در ادامه، ابتدا اهمیت این مهارت و پیامدهای نادیده گرفتن آن را بررسی می کنیم، سپس گام های مشخص برای آموزش واژگان احساسی، استفاده از بازی و کتاب، ایجاد فضای امن در خانه و مدرسه، مدیریت قشقرق ها و خشم، و نقش والدین به عنوان الگوی عاطفی را مرور خواهیم کرد. تلاش شده است همه توصیه ها با تکیه بر اصول علمی، استانداردهای سلامت روان کودکان و در عین حال با در نظر گرفتن واقعیت های زندگی روزمره خانواده ها در ایران تنظیم شود. در انتهای مقاله نیز پاسخ سه سوال پرتکرار والدین را خواهید خواند تا بتوانید بسته به سن، شخصیت و شرایط خاص کودک خود، مناسب ترین رویکرد را انتخاب کنید.
خلاصه عملی مقاله
اگر زمان کمی دارید، نکات کلیدی برای آموزش بیان احساسات به کودک عبارت است از:
- از سال های ابتدایی زندگی، احساسات را برای کودک نام گذاری کنید: «می بینم عصبانی هستی»، «به نظر می آید نگران شده ای».
- واژگان احساسی متنوع را به تدریج به او یاد بدهید تا فقط نگویند «عصبانی ام» بلکه بتوانند از کلماتی مانند ناامید، خجالت زده، نگران، دلخور استفاده کنند.
- خودتان احساساتتان را با جملات من بیان کنید: «من ناراحت شدم چون…»، «من نگرانم وقتی…». کودک از شما یاد می گیرد.
- از بازی، نقاشی، قصه و عروسک برای تمرین احساسات کمک بگیرید؛ صحبت مستقیم همیشه برای کودک راحت نیست.
- همه احساسات را عادی و قابل قبول بدانید، اما برای نحوه بروز آن ها حد و مرز مشخص بگذارید: «عصبانی شدن اشکالی ندارد، ضربه زدن به دیگران ممنوع است».
- در اوج قشقرق، بحث منطقی نکنید؛ ابتدا او را آرام و امن کنید، سپس بعد از آرام شدن، درباره احساس و راه های بهتر بیان آن صحبت کنید.
- محیط خانه را به فضایی تبدیل کنید که در آن پرسیدن «الان چه احساسی داری؟» و پاسخ صادقانه به آن، هر روز چند بار اتفاق بیفتد.
فهرست مطالب
- چرا بیان احساسات برای کودکان حیاتی است؟
- آموزش زبان احساسات به کودک؛ از کجا شروع کنیم؟
- نقش والدین به عنوان الگوی بیان احساسات
- بازی ها و فعالیت های جذاب برای آموزش احساسات
- چگونه خانه را به محیطی امن برای بیان احساسات تبدیل کنیم؟
- مدیریت خشم و قشقرق؛ تبدیل بحران به فرصت یادگیری
- نقش مهدکودک و مدرسه در تقویت بیان احساسات
- جمع بندی و توصیه های پایانی
- سوالات پرتکرار والدین
چرا بیان احساسات برای کودکان حیاتی است؟
ابراز احساسات سالم، یکی از مهم ترین مولفه های سلامت روان در هر سنی است، اما در کودکی نقش بنیادی تری دارد. کودک برای این که بتواند رفتار خود را تنظیم کند، روابط دوستانه پایداری بسازد، با ناکامی و شکست کنار بیاید و در آینده فردی با اعتماد به نفس و تاب آوری بالا باشد، باید یاد بگیرد احساسات خود را بشناسد، نام ببرد و درباره آن صحبت کند. تحقیقات بین المللی نشان می دهد کودکانی که مهارت های عاطفی قوی تری دارند، در مدرسه سازگاری بیشتری نشان می دهند، کمتر درگیر پرخاشگری و قشقرق می شوند و در نوجوانی کمتر در معرض رفتارهای پرخطر قرار می گیرند. سایت هایی مانند Strong4Life و Kids Mental Health Foundation تاکید می کنند که آگاهی از احساسات، اولین گام در مسیر رشد تاب آوری عاطفی در کودکان است.

در مقابل، وقتی احساسات کودک نادیده گرفته می شود یا به او پیام های مستقیم و غیر مستقیم مبنی بر این که «گریه نکن»، «این که ناراحتی ندارد»، «بچه خوب عصبانی نمی شود» داده می شود، او به تدریج یاد می گیرد به جای بیان احساس، آن را سرکوب کند یا از طریق رفتارهایی مانند دروغگویی، قشقرق، لجبازی، شب ادراری یا مشکلات جسمی مثل دل درد و سردرد پیام خود را منتقل کند. این وضعیت علاوه بر فرسودن والدین، برای خود کودک نیز رنج آور است، زیرا نمی داند دقیقا چه می خواهد و چگونه باید آن را مطرح کند. در نظام های آموزشی پیشرو، آموزش مهارت های اجتماعی و عاطفی، در کنار مهارت های شناختی، به عنوان یکی از پایه های اصلی برنامه درسی دیده می شود (برای نمونه: CTOEC). در خانواده نیز، اگر به بیان احساسات به اندازه درس و تکلیف اهمیت داده شود، بسیاری از تعارض ها و سوء تفاهم ها کاهش خواهد یافت.
آموزش زبان احساسات به کودک؛ از کجا شروع کنیم؟
کودکان با توانایی ذاتی برای تجربه احساسات به دنیا می آیند، اما زبان توصیف آن ها را نمی دانند. اولین قدم، گسترش خزانه واژگان احساسی کودک است. برای کودک نوپا و پیش دبستانی، می توان از چهار احساس پایه شروع کرد: شاد، غمگین، عصبانی، ترسیده. بعد به تدریج کلماتی مانند هیجان زده، خجالت زده، ناامید، نگران، تنها، شگفت زده، دلخور و… را افزود. هرچه کودک کلمات بیشتری برای توصیف حالات درونی خود داشته باشد، احتمال این که احساسش را از طریق کلمات بیان کند و نه رفتار، بیشتر می شود. منابعی مانند Strong4Life پیشنهاد می کنند هنگام تعامل روزمره، احساسات کودک را بلند بگوییم: «می بینم ابروهایت را در هم کردی، شاید ناراحتی»، «می خندی، به نظر می آید خوشحال هستی».
برای آموزش زبان احساسات، استفاده از محرک های دیداری بسیار کمک کننده است. می توانید از جدول چهره های احساسی، کارت های تصویری یا حتی نقاشی های ساده استفاده کنید. چند چهره با حالت های مختلف روی کاغذ بکشید و از کودک بپرسید «فکر می کنی این آدم چه احساسی دارد؟» یا «کدام چهره شبیه حالت تو وقتی از پارک بر می گردیم است؟». همچنین می توانید یک جدول کوچک روی یخچال بچسبانید که در آن چند شکلک احساسی وجود دارد و کودک هر روز صبح یا شب، شکل نزدیک به احساس خود را انتخاب کند. این تمرین ساده، علاوه بر تقویت واژگان احساسی، به او کمک می کند کم کم درون خود را بهتر مشاهده کند. در سنین بالاتر، می توان از «چرخ احساسات» انگلیسی کودکان نیز الهام گرفت (نمونه: Wheel of Emotions) و معادل های فارسی را با هم پیدا کرد.

نقش والدین به عنوان الگوی بیان احساسات
کودکان بیشتر از آن که به نصیحت ها گوش دهند، رفتار بزرگ ترها را تقلید می کنند. اگر در خانه هرگز درباره احساسات صحبت نمی شود، اگر والدین در مواجهه با استرس فقط سکوت می کنند یا ناگهان منفجر می شوند، کودک به طور ناخودآگاه همین الگوها را درونی می کند. در مقابل، وقتی والدین و بزرگ ترها احساسات خود را به شکل سالم و محترمانه بیان می کنند، کودک می آموزد که احساس داشتن، شرم آور یا ممنوع نیست و می توان درباره آن حرف زد. سایت Kids Mental Health Foundation تاکید می کند که کودکان با دیدن ما یاد می گیرند که «همه احساسات عادی اند و می توان آن ها را بیان کرد، حتی اگر خوشایند نباشند».
در عمل، می توانید در موقعیت های مختلف، احساس خود را با جملات من توضیح دهید: «من امروز کمی خسته ام، اگر آرام تر بازی کنید کمکم می کند»، «من نگران می شوم وقتی دیر خبر می دهی»، «من عصبانی شدم وقتی دیدم اسباب بازی را پرت کردی، چون ممکن است آسیب ببینی». استفاده از جملات من به جای جملات سرزنش کننده مثل «تو همیشه اعصاب من را خراب می کنی» هم به کودک الگوی احترام می دهد و هم دفاع او را کمتر فعال می کند. همچنین مهم است که کودک ببیند شما چگونه با احساس خود کنار می آیید؛ مثلا «الان خیلی عصبانی ام، چند نفس عمیق می کشم تا آرام شوم» یا «غمگینم، می خواهم چند دقیقه تنها باشم و بعد با هم صحبت کنیم». این جملات ساده، به او نشان می دهد که احساس را می توان دید، نام برد و سپس برای مدیریت آن کاری کرد.
بازی ها و فعالیت های جذاب برای آموزش احساسات
کودکان بسیاری از مفاهیم پیچیده را از طریق بازی بهتر از هر روش دیگری می آموزند. آموزش احساسات نیز اگر به صورت مستقیم و خشک انجام شود، معمولا جذابیتی برای کودک ندارد، اما وقتی در قالب بازی، قصه و هنر عرضه می شود، می تواند بسیار سرگرم کننده و اثرگذار باشد. پژوهش ها در حوزه بازی درمانی نشان می دهد که استفاده از عروسک، داستان و نقش آفرینی، فضای امنی ایجاد می کند که در آن کودک بدون احساس تهدید، احساسات خود را تجربه و تمرین می کند.
نمونه هایی از بازی ها و فعالیت های مفید:
- قصه گویی احساسی: داستانی ساده تعریف کنید و چند بار در طول آن توقف کنید و بپرسید «فکر می کنی الان قهرمان داستان چه احساسی دارد؟ اگر جای او بودی چه می گفتی؟». این کار هم همدلی را تقویت می کند و هم زبان احساسات را.
- بازی نقش: با عروسک یا خودتان نقش های مختلف را بازی کنید. مثلا عروسک ناراحت است چون دوستش با او بازی نکرده است. از کودک بپرسید «به نظرت چه احساسی دارد؟ چه جمله ای می تواند بگوید؟».
- نقاشی احساس: از کودک بخواهید «خشم» یا «ترس» را نقاشی کند. لازم نیست زیبا یا واقعی باشد، مهم این است که احساس را بیرون بریزد و سپس درباره آن حرف بزنید.
- بازی حدس احساس: نوبتی یک نفر بدون کلام، با چهره و بدن، احساسی را نشان می دهد و دیگران حدس می زنند چه احساسی است. سپس درباره موقعیت هایی که آن احساس را تجربه کرده اند صحبت کنید.
- ساخت دفترچه احساسات: با کمک کودک دفترچه ای بسازید که در هر صفحه آن، یک احساس نوشته و نقاشی شده است. هر بار که کودک آن احساس را تجربه می کند، می تواند کنار آن صفحه چیزی نقاشی کند یا یک خاطره کوتاه بگوید.
کارکرد اصلی این بازی ها آن است که کودک یاد می گیرد احساسات را از خودش جدا کند و از بیرون به آن ها نگاه کند. وقتی می گوید «من احساس خشم دارم» به جای «من خود خشم هستم»، قدم مهمی در مسیر تنظیم هیجان برداشته است. همچنین این فعالیت ها فرصت خوبی برای والدین فراهم می کنند تا بدون نصیحت مستقیم، پیام های مهمی مانند عادی بودن احساسات، تفاوت بین احساس و رفتار و امکان کمک گرفتن را منتقل کنند.
چگونه خانه را به محیطی امن برای بیان احساسات تبدیل کنیم؟
هیچ تکنیک آموزشی زمانی که کودک احساس امنیت نکند، اثرگذار نخواهد بود. برای این که کودک احساساتش را بیان کند، باید مطمئن باشد که به خاطر گفتن واقعیت درونی اش تنبیه، مسخره یا تحقیر نمی شود. ایجاد محیط امن عاطفی، مهم ترین وظیفه والدین و مراقبان است و از چند اصل ساده اما عمیق پیروی می کند. منابعی مانند Strong4Life و American Academy of Pediatrics تاکید می کنند که گفت و گوی منظم درباره احساسات، بخشی از این محیط امن است، نه واکنشی مقطعی به بحران ها.

چند راهکار عملی برای ساخت چنین فضایی:
- گفت و گوی روزانه درباره احساسات: زمانی ثابت در روز (مثلا هنگام شام یا قبل از خواب) انتخاب کنید و از هر عضو خانواده بپرسید «امروز چه چیزی تو را خوشحال کرد؟ چه چیزی ناراحتت کرد؟». خودتان نیز صادقانه پاسخ دهید.
- پرهیز از برچسب زدن: به جای گفتن «چقدر حساسی»، «باز شروع شد» یا «تو همیشه لوسی»، بر احساس و نیاز پشت رفتار تمرکز کنید. برچسب ها کودک را به سمت پنهان کاری می برند.
- پذیرش همه احساسات، تعیین حد برای رفتار: جمله کلیدی این است که «همه احساسات قابل قبول هستند، همه رفتارها نه». مثلا «می دانم خیلی عصبانی هستی، حق داری عصبانی باشی، اما حق نداری چیزی را بشکنی».
- گوش دادن فعال: هنگام صحبت کودک، گوشی را کنار بگذارید، نگاهش کنید، با سر تایید کنید و از جملات باز مثل «بیشتر برایم بگو» استفاده کنید. احساس شنیده شدن، اساس اعتماد عاطفی است.
- داشتن فضای مشخص برای آرام شدن: می توانید گوشه ای از خانه را با چند بالش، کتاب و اسباب بازی نرم به «گوشه آرام» تبدیل کنید تا کودک هر وقت احساساتش شدید شد، بداند جایی برای آرام شدن دارد، بدون این که این فضا به عنوان تنبیه استفاده شود.
وقتی کودک تجربه می کند که بیان احساس باعث نزدیک تر شدن به والدین و دریافت حمایت می شود، نه دور شدن و تنبیه، به تدریج یاد می گیرد قبل از این که احساساتش تبدیل به رفتارهای انفجاری شود آن ها را در قالب کلمه مطرح کند. این تغییر نیازمند زمان، تکرار و صبر است و نباید انتظار داشت در مدت کوتاهی الگوی سال ها شکل گرفته به صورت کامل دگرگون شود.
مدیریت خشم و قشقرق؛ تبدیل بحران به فرصت یادگیری
حتی اگر بهترین تکنیک ها را هم به کار ببریم، کودکان در مسیر رشد خود دوره هایی از قشقرق های شدید، گریه های طولانی و انفجارهای عاطفی را تجربه خواهند کرد. هدف این نیست که هرگز چنین موقعیت هایی رخ ندهد، بلکه مهم آن است که چگونه با آن ها مواجه شویم. متخصصان American Academy of Pediatrics توصیه می کنند که والدین ابتدا باید خودشان آرام باشند، سپس احساس کودک را نام گذاری کنند، محدودیت های امن را حفظ کنند و بعد از پایان بحران، درباره احساس و راه های بهتر بیان کردن آن صحبت کنند.
در عمل، می توانید به این ترتیب عمل کنید:
- اول خودتان را تنظیم کنید: چند نفس عمیق، فاصله کوتاه، یک لیوان آب. اگر بسیار عصبانی هستید، بهتر است چند لحظه به خودتان فرصت بدهید تا واکنش شما به خشونت کلامی یا رفتاری تبدیل نشود.
- احساس را نام ببرید و آن را عادی کنید: «می بینم خیلی عصبانی هستی»، «حق داری ناراحت باشی چون اسباب بازیت خراب شده است». این کار احساس دیده شدن به کودک می دهد.
- مرز رفتاری را روشن کنید: «من اجازه نمی دهم به خودت یا دیگران آسیب بزنی»، «اگر توپ را پرتاب کنی آن را موقتا کنار می گذارم». مرز باید کوتاه، روشن و بدون تهدید اضافی باشد.
- کمک به آرام شدن: بسته به سن کودک، می توانید پیشنهاد دهید چند نفس عمیق بکشید، در گوشه آرام روی بالش دراز بکشد، چیزی بنوشد یا چند لحظه در آغوش شما بماند. مهم این است که پیام شما این باشد که «من در کنار تو هستم تا با این احساس کنار بیایی».
- گفت و گو بعد از آرام شدن: زمانی که کودک آرام شد، با لحنی مهربان به ماجرا برگردید: «یادت هست چند دقیقه پیش چه احساسی داشتی؟ چه چیزی می توانست به جایش به من بگویی؟». می توانید با او تمرین کنید که دفعه بعد از چه جمله هایی استفاده کند.
اگر قشقرق ها بسیار شدید، طولانی یا همراه با رفتارهای خطرناک هستند، یا اگر کودک به طور کلی خیلی کم احساساتش را بیان می کند و بیشتر در خود فرو می رود، مشاوره با روان شناس کودک می تواند کمک کننده باشد. هدف از مراجعه، برچسب زدن نیست، بلکه دریافت راهبردهای تخصصی برای حمایت بهتر از کودک و خود والدین است.
نقش مهدکودک و مدرسه در تقویت بیان احساسات
کودک بخش قابل توجهی از روز را در مهدکودک یا مدرسه می گذراند، بنابراین کیفیت تعامل عاطفی در این محیط ها تاثیر زیادی بر رشد مهارت بیان احساسات دارد. پژوهش ها در حوزه آموزش و پرورش اولیه نشان می دهند که محیط های آموزشی پیش بینی پذیر، گرم و ساختارمند، به کودکان کمک می کنند احساس امنیت کنند و در نتیجه راحت تر احساسات خود را بیان کنند . مربیانی که به جای تمرکز انحصاری بر انضباط، برای احساسات دانش آموزان وقت می گذارند، به شکل قابل توجهی از میزان تعارض و مشکلات رفتاری در کلاس می کاهند.

والدین می توانند با طرح چند سوال کلیدی، تصویر نسبتا روشنی از رویکرد عاطفی مهد یا مدرسه به دست آورند؛ سوال هایی مانند:
- آیا در کلاس درباره احساسات صحبت می شود؟ مثلا از کودکان پرسیده می شود «امروز چه احساسی دارید؟».
- وقتی کودکی گریه می کند یا عصبانی می شود، چه رویکردی در پیش گرفته می شود؟ تنبیه، بی توجهی یا حمایت و آموزش؟
- آیا از کتاب، قصه، نمایش و فعالیت های گروهی برای آموزش همدلی و مهارت های اجتماعی استفاده می شود؟
- چگونه بین خانه و مدرسه درباره مسائل عاطفی کودک هماهنگی ایجاد می شود؟ آیا مربی با والدین گفت و گو می کند یا فقط در مورد نمره و تکلیف اطلاع می دهد؟
همکاری نزدیک خانواده و نظام آموزشی، بهترین نتیجه را در پی دارد. مثلا اگر کودکی در مدرسه مشکل بیان خشم دارد، می توان با هماهنگی مربی و والدین، روی یک استراتژی مشترک مانند استفاده از «کارت احساس» یا تمرین جملات مشخص کار کرد. در چنین حالتی، کودک در دو محیط مختلف پیام های همسو دریافت می کند و احتمال موفقیت او در یادگیری الگوی جدید بیشتر می شود.
جمع بندی و توصیه های پایانی
آموزش بیان احساسات به کودک، پروژه ای کوتاه مدت یا یک تکلیف درسی نیست، بلکه بخشی از سبک زندگی عاطفی خانواده است که در طول سال ها شکل می گیرد و رشد می کند. هدف این نیست که کودک همیشه آرام، بی نقص و بدون قشقرق باشد، بلکه می خواهیم کمک کنیم او انسان بودن را با تمام پیچیدگی های عاطفی اش بپذیرد و بداند که برای هر احساسی درونی، راه های بیرونی سالمی برای بیان وجود دارد. با نام گذاری احساسات، گسترش واژگان احساسی، استفاده از بازی و هنر، ایجاد محیط امن و الگو بودن در بیان سالم احساسات، می توان قدم به قدم این مهارت حیاتی را در کودک تقویت کرد.
اگر تازه می خواهید این مسیر را شروع کنید، از خودتان و کودکتان انتظار نداشته باشید که در مدت کوتاهی همه چیز تغییر کند. ممکن است در ابتدا، وقتی از او می پرسید «الان چه احساسی داری؟» فقط بگوید «نمی دانم» یا «هیچی»، اما با تکرار سوال، ارائه گزینه های مشخص و الگو بودن شما، کم کم پاسخ های دقیق تری خواهید شنید. هر بار که کودک به جای کوبیدن در، فریاد زدن یا قهر کردن، یک جمله احساسی به کار می برد، آن را با تحسین هدفمند تقویت کنید: «خیلی خوشحالم که گفتی ناراحت شدی، به جای این که چیزی را پرت کنی». این لحظات کوچک، آجرهای اصلی ساختمان سلامت روان او در آینده هستند.
سوالات پرتکرار والدین
۱. از چه سنی می توان آموزش احساسات را شروع کرد؟
آموزش احساسات از همان سال اول زندگی آغاز می شود. وقتی به نوزاد می گویید «می بینم لبخند می زنی، خوشحالی» یا «گریه می کنی، یعنی ناراحتی»، در واقع پایه های آگاهی عاطفی را می گذارید. از حدود دو سالگی می توان از کلمات ساده برای نام گذاری احساسات و از سه سالگی به بعد از بازی ها و قصه ها استفاده کرد. برای سنین مدرسه، می توان واژگان پیچیده تر و تمرین های عمیق تری به کار برد.
۲. اگر کودک احساساتش را به شکل آزار دهنده بیان می کند، آیا بهتر است او را از حرف زدن منع کنیم؟
خیر. محدود کردن بیان احساس معمولا مشکل را در بلندمدت تشدید می کند. به جای خاموش کردن احساس، باید به او کمک کنیم راه های سالم تر بیان را یاد بگیرد. می توانید بگویید «من از شنیدن این که عصبانی هستی ناراحت نمی شوم، اما از این که داد می زنی اذیت می شوم. بیا تمرین کنیم همین حرف را آرام تر بگویی». همزمان باید مرزهای رفتاری را با قاطعیت و مهربانی حفظ کنید.
۳. اگر خودمان در بیان احساسات مشکل داریم، چه کار کنیم؟
بسیاری از والدین در خانواده هایی بزرگ شده اند که درباره احساسات صحبت نمی شده است، بنابراین طبیعی است که در شروع، بیان احساسات برایشان دشوار باشد. آگاهی از این موضوع خود یک قدم مهم است. می توانید با تمرین های ساده مانند نوشتن احساسات روزانه، صحبت با دوست قابل اعتماد یا مشاور، و استفاده از همان تکنیک هایی که برای فرزندتان به کار می برید (نام گذاری احساس، جملات من، نفس عمیق)، مهارت بیان احساس خود را تقویت کنید. هر پیشرفتی که شما در این زمینه داشته باشید، مستقیم و غیر مستقیم به رشد عاطفی کودک کمک خواهد کرد.




